چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام:
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد.
رسول خدا فرمود:« چرا از او رو میگیری، او که تو را نمیبیند؟»
فاطمه عرض کرد:« او مرا نمیبیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمیبیند ولی بوی مرا که حس میکند.»
رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»
روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه علیهاسلام رسید. فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»
وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.»
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟»
فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند »
رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »
رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
فاطمه علیها سلام میفرماید:« هیچ کس نمیداند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.»
روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود:« چه بد است این تختههایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن میگذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.»
اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، میدیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست میکردند و مرده را داخل آن میگذاشتند.»
سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبهدار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچهای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمیشود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.»
حجاب از دیدگاه شهید ایت الله مطهری
پیش از اینکه استنباط خود را در این باره ذکر کنیم لازم استیک نکته را یادآورى کنیم.آن نکته این است که معناى لغوى «حجاب» که در عصر ما این کلمه براى پوشش زن معروف شده است چیست؟ کلمه «حجاب» هم به معنى پوشیدن است و هم به معنى پرده و حاجب.بیشتر، استعمالش به معنى پرده است.این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش مىدهد که پرده وسیله پوشش است، و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششى حجاب نیست، آن پوشش «حجاب» نامیده مىشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.در قرآن کریم در داستان سلیمان غروب خورشید را این طور توصیف مىکند: حتى توارت بالحجاب (1) یعنى تا آن وقتى که خورشید در پشت پرده مخفى شد.پرده حاجز میان قلب و شکم را «حجاب» مىنامند.
در دستورى که امیر المؤمنین علیه السلام به مالک اشتر نوشته است مىفرماید: «فلا تطولن احتجابک عن رعیتک» (2) یعنى در میان مردم باش، کمتر خود را در اندرون خانه خود از مردم پنهان کن; حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند، بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندیها و شکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بى اطلاع نمانى.
ابن خلدون در مقدمه خویش فصلى دارد تحت عنوان «فصل فی الحجاب کیف یقع فى الدول و انه یعظم عند الهرم» .در این فصل بیان مىکند که حکومتها در بدو تشکیل میان خود و مردم حائل و فاصلهاى قرار نمىدهند ولى تدریجا حائل و پرده میان حاکم و مردم ضخیمتر مىشود تا بالاخره عواقب ناگوارى به وجود مىآورد.ابن خلدون کلمه «حجاب» را به معنى پرده و حائل (نه پوشش) به کار برده است.
استعمال کلمه «حجاب» در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است.در قدیم و مخصوصا در اصطلاح فقها کلمه «ستر» که به معنى پوشش استبه کار رفته است.فقها چه در کتاب الصلوة و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شدهاند کلمه «ستر» را به کار بردهاند نه کلمه «حجاب» را.
بهتر این بود که این کلمه عوض نمىشد و ما همیشه همان کلمه «پوشش» را به کار مىبردیم، زیرا چنانکه گفتیم معنى شایع لغت «حجاب» پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده مىشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادى گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود.
وظیفه پوشش که اسلام براى زنان مقرر کرده استبدین معنى نیست که از خانه بیرون نروند.زندانى کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست.در برخى از کشورهاى قدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایى وجود داشته است ولى در اسلام وجود ندارد.
پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمایى نپردازد.آیات مربوطه همین معنى را ذکر مىکند و فتواى فقها هم مؤید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنت ذکر خواهیم کرد.در آیات مربوطه لغت «حجاب» به کار نرفته است.آیاتى که در این باره هست، چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماسهاى زن و مرد را ذکر کرده استبدون آنکه کلمه «حجاب» را به کار برده باشد. آیهاى که در آن کلمه «حجاب» به کار رفته است مربوط استبه زنان پیغمبر اسلام.
مىدانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیغمبر دستورهاى خاصى وارد شده است. اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز مىشود: یا نساء النبى لستن کاحد من النساء یعنى شما با سایر زنان فرق دارید.اسلام عنایتخاصى داشته است که زنان پیغمبر، چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان، در خانههاى خود بمانند، و در این جهتبیشتر منظورهاى اجتماعى و سیاسى در کار بوده است.قرآن کریم صریحا به زنان پیغمبر مىگوید: و قرن فى بیوتکن یعنى در خانههاى خود بمانید. اسلام مىخواسته است «امهات المؤمنین» که خواه ناخواه احترام زیادى در میان مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیانا ابزار عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سیاسى و اجتماعى واقع نشوند.و چنانکه مىدانیم یکى از امهات المؤمنین (عایشه) که از این دستور تخلف کرد ماجراهاى سیاسى ناگوارى براى جهان اسلام به وجود آورد.خود او همیشه اظهار تاسف مىکرد و مىگفت دوست داشتم فرزندان زیادى از پیغمبر مىداشتم و مىمردند اما به چنین ماجرایى دست نمىزدم.
سر اینکه زنان پیغمبر ممنوع شدند از اینکه بعد از آن حضرت با شخص دیگرى ازدواج کنند به نظر من همین است; یعنى شوهر بعدى از شهرت و احترام زنش سوء استفاده مىکرد و ماجراها مىآفرید.بنابر این اگر درباره زنان پیغمبر دستور اکیدتر و شدیدترى وجود داشته باشد بدین جهت است.
به هر حال آیهاى که در آن آیه کلمه «حجاب» به کار رفته آیه53 از سوره احزاب است که مىفرماید: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب یعنى اگر از آنها متاع و کالاى مورد نیازى مطالبه مىکنید از پشت پرده از آنها بخواهید.در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامى هر جا نام «آیه حجاب» آمده است مثلا گفته شده قبل از نزول آیه حجاب چنان بود و بعد از نزول آیه حجاب چنین شد، مقصود این آیه است که مربوط به زنان پیغمبر است (3) ، نه آیات سوره نور که مىفرماید:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم
- الى آخر -
قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن .
یا آیه سوره احزاب که مىفرماید:
یدنین علیهن من جلابیبهن الى آخر.
اما اینکه چطور در عصر اخیر به جاى اصطلاح رایج فقها یعنى ستر و پوشش کلمه حجاب و پرده و پردگى شایع شده استبراى من مجهول است، و شاید از ناحیه اشتباه کردن حجاب اسلامى به حجابهایى که در سایر ملل مرسوم بوده استباشد.
منبع:
کتاب: مجموعه آثار جلد 19 صفحه 429
نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهرى
حجاب
چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام
چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام:
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد.
رسول خدا فرمود:« چرا از او رو میگیری، او که تو را نمیبیند؟»
فاطمه عرض کرد:« او مرا نمیبیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمیبیند ولی بوی مرا که حس میکند.»
رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»
روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه علیهاسلام رسید. فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»
وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.»
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟»
فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند »
رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »
رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
فاطمه علیها سلام میفرماید:« هیچ کس نمیداند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.»
روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود:« چه بد است این تختههایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن میگذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.»
اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، میدیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست میکردند و مرده را داخل آن میگذاشتند.»
سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبهدار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچهای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمیشود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.»
منابع:
بحارالانوار، ج 43، صفحات 91 و 93 و 54 و 81 و 189.
بحار/92/43 اول صفحه -
بحار/189/43 -
بحار1/81/43-
بحار/54/43 -
اهمیت حجاب در دیدگاه فاطمه زهرا
در مورد حضرت فاطمه هر چقدر بگوییم کم گفته ایم لذا فقط به این نکته اکتفا می کنیم که فاطمه مجلله ای بود که پیامبر هر زمان مشتاق بوی بهشت می شدند او را می بوییدند و می فرمودند (هر گاه فاطمه را می بوسم بوی درخت طوبی را از وی استشمام می کنم )
اهمیت حجاب در دیدگاه فاطمه زهرا (سلام الله علیها )
روایت شده است که بانو فاطمه (علیها سلام ) به اسما بنت عمیس فرمودند : من انچه را که به پیکر زنان (به هنگام مرگ ) می سازند زشت می انگارم جامه ای را بر او می افکنند که ان پیکر را به هر بیننده ای می نمایاند و ....
اسما گفت : وقتی من در سرزمین حبشه بودم دیدم انها چیزی را می ساختند شاید شما را به شگفتی بیاورد می خواهید ان را برای شما بسازم ؟ حضرت پاسخ فرمود : اری
اسما تختی را طلبید و ان را واژگون بر زمین نهاد و سپس چند چوب خواست و انها را بر پایه های تخت محکم کرد . بعد هم پارچه ای به روی ان کشید و گفت : این طور دیدم درست می کنند .
فاطه (سلام الله علیها ): مانند همین را برای من بساز . مرا بپوشان خداوند تو را از اتش بپوشاند .
همچنین روایت شده است که وقتی بانو شکل ان تصویری را که اسما ساخته بود را دید تبسمی بر لب اورد و تا ان زمان به غیر از همان لحظه خنده بر لبش نیامده بود و فرمود این چه زیبا و نیکو است . در ان نمی توانند زن را از مرد تشخیص دهند .
حجاب از دیدگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام
ای رسول زنان مؤمن را بگو تا چشمها و فروج و اندامشان را محفوظ بدارند و زینت و آرایش خود را جز آنچه قهراً ظاهر می شود بر بیگانه آشکار نسازندو باید سینه و دوش خود را با مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران و پدرران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران و پسران برادر و خواهران خود و بر زنان آشنا و کنیزان ملکی خویش و اتباع از زن و مرد یا طفلی که هنوز بر عورت ومهارم زنان آگاه نیستند و آن طوری پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود و ای اهل ایمان همه به درگاه خدا توبه کنید باشد که رستگار شوید . ( سوره نور آیه 31)
ای پیامبر با زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند که این کار برای اینکه آنها شناخته نشوند تا از تعرض جسارت آزار نکشند برآنان بسیار بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است (سوره احزاب آیه 59)
در امورسیاسی کشور از مشورت با زنان بپرهیز که رأی آنان زود سست و تصمیم آنان ناپایدار است در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند زیرا سخت گیری در پوشش عامل سلامت استواری ایشان است . بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیر صالح را در میانشان آوری و اگر بتوانی به گونه ای زندگی کنی که غیر تو را نشناسد چنین کن .(نهج البلاغه نامه31پند17)
روزی پیامبر (ص) از صحابه پرسید چه چیز از برای زنان از همه بهتر است . یاران ندانستند علی (ع) خدمت فاطمه (س) رسید و فاطمه پاسخ داد از همه چیز بهتر این است که نه آنهامردان بیگانه را ببینند و نه بیگانه مردان آنها را و چون علی (ع) باز گشت و پاسخ داد حضرت رسول (ص) فرمود : چه کسی این پاسخ را بر تو بیان کرد و حضرت عرض کرد : فاطمه (س) پیامبر فرمود : فاطمه پاره تن من است . (حلیه الاولیاء جلد 2 ص 40 )
حضرت فاطمه (س) در حالی که مقنعه را محکم به سر بسته و خود را در جامه ای فراگیر پیچیده بود در جمع زنان بنی هاشم در حالیکه جامه های بلندش قدمها را پوشیده داشت با ابهت ، آزرم و متانت شگرفی قدم بر می داشت و برای همگان راه رفتن او گام زدن رسول الله (ص) را بیاد می آورد .( الاحتجاج ج1ص931)
اسماء بنت عمیس می گوید : روزی فاطمه (س) به من فرمود: من از کار مردم مدینه که زنان خود را بعد ازوفات بصورت ناخوشایندی برای دفن می برند و تنها پارچه ای بر او می افکند که حجم بدن از پشت آن نمایان است ناراضیم اسماء گفت من در سرزمین حبشه چیزی دیده ام که با آن جنازه مردگان را صل می کنند ، شاخه هایی از درخت نخل را برمیدارند و به صورت تابوت مخصوصی در می آورند پارچه ای روی چوبهای آن می افکنند سپس بدن را درون آن می گذارند به گونه ای که بدن پیدا نمی شود ، هنگامیکه فاطمه (س) این مطلب را شنید تبسم نمود و این تنها تبسم او بعد از وفات پیامبر (ص) بود ( ذخائر العقبی ص 549 )
برای من تابوتی تهیه کن که در موقع حمل جنازه بدنم پیدا نباشد. (بحارالانوارج43ص192)
بعد از عاشورا در مجلس یزید اسیران را حاضر کردند سکینه دختر امام حسین (ع) به گریه افتاد . یزید لعنت الله علیه علت را جویا شد و ایشان جواب داد :چگونه گریه نکند کسی که پوشش و نقابی برای او نیست که صورت خود را از تو و حضار بپوشاند . (ترجمه نفس المهموم ص221)
سخنان حضرت فاطمه زهرا (س) در مورد حجاب
حضرت فاطمه زهرا (س) می فرمایند: "صلاح زنان در این است که طوری زندگی نمایند که نه مردان بیگانه را ببینند و نه چشم بیگانگان بدان بیفتد". اما خود فاطمه زهرا(س) در متن مسائل سیاسی اجتماعی قرار داشت و همواره از حق و اسلام و اهل بیت دفاع میکرد؛ بعد از رحلت پیامبر(ص) در آن شرایط حساس و دشوار بحرانی که فتنه و دشمن تمامیت اسلام و قرآن را تهدید می کرد، فاطمه زهرا بود که با شرکت خود در صحنه سیاسی و اجتماعی از مقام ولایت و رهبری دفاع میکرد. با توجه به مطالب فوق دیدگاه حضرت زهرا (س) در مورد حضور زن در صحنههای اجتماعی و سیاسی روشن می شود. اگر از فاطمه زهرا(س) نقل شده ویژگی زن مسلمان این است که نه مرد نامحرم او را ببیند و نه او مرد نامحرم را ببیند، هرگز به معنای انزوا و گوشه نشینی زن مسلمان نیست بلکه یا منظور این است که در فعالیتهای اجتماعی باید آنچنان مقررات اسلامی را رعایت کند که موجب نگاه حرام نامحرمان نشود و بالعکس و یا به آن معناست که در مدیریت امور بانوان خود زنان باید عهدهدار باشند تا نیازی به تماس با مرد نامحرم نباشد. اگر کمی دقیقتر بیندیشیم این سخن حضرت زهرا(س) بهترین الگو برای دنیای امروز است و چند کارکرد اساسی دارد: 1- تأمین سلامت و بهداشت معنوی جامعه. 2- رشد و استقلال و خودکفایی جامعه زنان. زیرا اگر قرار باشد زن را مردان نامحرم نبینند، لازمهاش این است که آنان دارای خودکفایی علمی در امور لازم خود مانند پزشکی و... باشند و این بهترین عامل رشد جامعه زنان است. پس دوربودن از نامحرم به معنای گوشهنشینی نیست، بلکه فعالیت و تلاش علمی و عملی و رسیدن به خودکفایی است.
عوامل تحکیم خانواده از دیدگاه حضرت فاطمه زهرا(س)
خبرگزاری فارس: نوشتار حاضر، در راستای شناخت مهمترین عوامل تحکیم خانواده، ابتدا مقدمات و مبانی آن را در سنت و نگرش حضرت زهرا(س) به بحث می گذارد و سرانجام عوامل تحکیم خانواده در جلوه های رفتاری و گفتاری حضرت زهرا(س) را مورد بحث قرار می دهد.
الگوبرداری از سیره ی حضرت فاطمه زهرا(س)، بهترین طریق معرفت به خطوط اساسی خانواده ی آرمانی است. مکتب فاطمی(س) به لحاظ تعالی برقراری اتحاد عقل عملی با عقل نظری، این قابلیت را دارد که با مراجعه به آن بتوان به معارف جزئی در پرتو معارف کلی دست یافت و در همه ی امور زندگی از آن بهره جست. نوشتار حاضر، در راستای شناخت مهمترین عوامل تحکیم خانواده، ابتدا مقدمات و مبانی آن را در سنت و نگرش حضرت زهرا(س) به بحث می گذارد و به مباحثی همچون بینش توحیدی فاطمه (س) نسبت به خانواده، بر صواب بودن مقدمات ازدواج و اعتماد و اطمینان به دوام ازدواج می پردازد و سرانجام در بیان عوامل تحکیم خانواده در جلوه های رفتاری و گفتاری حضرت زهرا(س)، مسائلی از قبیل تدبیر در حسن سلوک با همسر، حمایت و دفاع از همسر، حفظ مراتب حجاب، تقسیم کار در خانواده و... را مورد بحث قرار می دهد.
تاریخ، موطن حادثه ها و زمان، بستر ظهور و بروز پدیده هاست؛ پدیده هایی که دم به دم به سان قطره یا موجی به سواحل تاریخ برخورد کرده و محو می شوند. در این میان، آن دسته از وقایع و حوادثی که ریشه در اخلاص و توحید دارند، باقی مانده و موجی برخاسته از ناپیداکرانه ی موجودیت آن ها، در بستر تاریخ، ساری و جاری می شود؛ چنان که جهاد عاشوراییان، همه روزها و همه زمین ها را دربرگرفت و در همه عوالم درخشید.
جلوه های رفتاری فاطمه (س) در محیط خانه و خانواده نیز جهادی دیگر بود که لوحی از اندیشه و حسن سلوک را در برابر همه قرون و اعصار گشود. وقتی چنین زنی پا به خانه بخت می گذارد و بر عرش همسری و مادری می نشیند، لحظه لحظه ی حیاتش، تاریخ و جغرافیای آرمانی ترین خانواده را رقم می زند و سرای او در سرسرای تاریخ، اسوه می شود.
اخلاص، مهمترین سرّ جاودانگی حیات فاطمه (س) است. فاطمه (س) از حیات و ممات خویش، جز خداوند، اراده نفرمود. حضرت (س) موفق ترین بانوی هستی در کامروایی از زندگی، عشق همسر و فرزند بود و از آن جا که حیات خانوادگی خود را نیز برای خداوند می خواست، چنین دعا می فرمود:
«... احینی ما عملت الحیاة خیراً لی و توفنی اذا کانت خیراً لی، اللهم انی اسألک کلمة الاخلاص...» (مجلسی، 1404ق: ج91، ص225)، «خداوندا، مادامی که می دانی در زندگی من خیری است، مرا زنده بدار و آن زمان که مرگ برای من بهتر است، مرا بمیران. خدای من، من از تو کلمه ی اخلاص را مسئلت دارم.»
معمولاً زنانی که از کانون خانواده ارضا شده و کامروایند، چنان به زندگی دل می بندند و از آن خرسندند که آن را با چیز دیگری معامله نمی کنند؛ ولی فاطمه (س)، حیات خود را با خداوند معامله کرد. وی در همه ی اعمال و رفتارش جز محبت و رضایت دوست، چیزی در نظر نداشت و تحقق این معنا را از درگاه دوست تقاضا نموده و می فرمود: «اللهم انی اسئلک بماتحب و ترضی.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص227) فاطمه (س) عشق و محبت به همسر و فرزندانش را نیز، در ظلّ محبت خداوند طلب می کرد؛ چنان که در مقام نیایش با خداوند که منتهای آرزویش بود، این سان مناجات می کرد: «اللهم اجعلنا ممن کانه یراک الی یوم القیامة الذی فیه یلقاک و لاتمتنا الا علی رضاک. اللهم واجعلنا ممن اخلص لک بعلمه و احبک فی جمیع خلقه...» (مجلسی، 1404ق: ج87 ، ص338)، «خدایا! مرا قرار بده از کسانی که تو را تا روز قیامت (که در آن روز همه مشاهده ات می کنند) در نظر دارند و ما را به جز بر حال رضایت خودت نمیران. خدای من، ما را از کسانی قرار بده که عمل خودشان را برای تو خالص می نمایند و تو را در همه ی خلایق دوست دارند.»
فراز شریف «واحبک فی جمیع خلقه»، با تحلیل عرفانی، حائز نکات بسیار بلند توحیدی است و نشان دهنده ی این معناست که این بانوی موحد و مخلص، خداوند را در مظاهر خلقی می دیده و محبت او به مظاهر خلق نیز به واسطه ی حب ذاتی به ذات ظاهر بوده است، نه به مظهر؛ یعنی حد واسط محبت فاطمه (س) به همسر و فرزندانش نیز، چیزی جز محبت خداوند نبوده است.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
حضرت (س) در اوج علاقه ی بسیار زیادی که نسبت به همسرش، علی(ع)، داشت، در فرازهایی از سخنان و مناجاتش پرده از لایه های درونی قلب خود برمی دارد و می فرماید: «یا رب لیست من احد غیرک تثلج بها صدری و تسرّ بها نفسی و تقربها عینی»، «خداوندا، هیچ احدی به جز تو سینه ام را خنک نمی کند و نفسم را مسرور و شادمان نمی نماید و هیچ کس جز تو چشم مرا روشنی نمی دهد.» (قیومی، 1374: ص48)
حضرت فاطمه (س) در زندگی خانوادگی، هر وقت تقاضایی داشت، آن را با رضایت خدا می سنجید و رضایت خدا را بر رضایت خویش مقدم می دانست. به عنوان نمونه، در یک حاجت مشروع، مثل تقاضای خادم، وقتی با پیشنهاد پیامبر(ص) مبنی بر جایگزین نمودن اذکار و تسبیحات به جای خادم مواجه می شود، چنین می فرماید: «رضیت عن الله و رسوله، رضیت عن الله و رسوله، رضیت عن الله و رسوله.» (شیخ بهایی، 1411ق: ص49) ایشان سه بار می فرماید: «من به آن چه که خدا و رسول(ص) راضی اند، رضایت می دهم.»
فاطمه (س) محبت فرزندان و پاره های قلب خود را نیز با خداوند معامله می کرد. چنان که وقتی پیامبر(ص) ایشان را از ماجرای شهادت امام حسین(ع) و واقعه ی خونبار کربلا آگاه فرمود، فاطمه (س) کلمه استرجاع را بر زبان جاری کرد و گریست و آن گاه فرمود: «یا ابة! سلّمت و رضیت و توکّلت علی الله» (کوفی، 1410ق: ص55)، «پدرم، من تسلیم شدم و رضایت دادم و به خداوند توکل می کنم.»
مسلم است کسی که همه ی وجودش و همه ی محبتش را با رضایت خدا معامله می کند، به آن جا می رسد که خداوند رضایت او را ملاک رضایت خود و غضب وی را معیار غضب خود قرار می دهد.
بینش فاطمی در انتزاعی ترین لایه های فلسفی و معرفتی، با مسائل عینی و واقعیت های ملموس در ارتباط است. ابعاد نظری شخصیت جامع حضرت فاطمه (س) با عرصه ی مسائل خانوادگی و همسرداری ایشان، پیوندی ناگسستنی و معنی دار دارد. حضرت فاطمه (س) الگوی جامع شخصیت زن مسلمان اسوه ای است که همه ی مناسبت های استغراق در بحر توحید و وحدانیت را با تمامی شئونات مربوط به عالم کثرت جمع کرده است. وجود بی کرانه ی حضرت فاطمه زهرا (س)، مجموعه ای صالح و کامل از تجسم همه ی خوبی ها و زیبایی ها است.
یکپارچگی و وحدت شخصیت در وجودهای مبارک و متعالی، در چنان اوجی است که همه ی حرکات و سکنات در پرتو آن، یک معنای خاص پیدا می کند و آن معنی چیزی جز عبودیت و عشق ورزی به حقیقت الحقایق نیست. معنای احترام به همسر و رحمت بر فرزند، در وجود حضرت فاطمه (س)، معنایی جز احترام به خالق و رحمت بر جلوه های او ندارد. بنابراین، نظام رفتاری فاطمی در شئونات خانوادگی، متشکل، منسجم و یکپارچه است. بخش توحیدی این نظام، مجموعه ای دقیق است که در آرمانی ترین اشکال، سازمان یافته است و بین اجزای این رفتار، هیچ نوع خلل، تضاد و تضاربی وجود ندارد و به همین جهت، سازمان نظام مند سیره ی فاطمی در شئونات خانوادگی، این قابلیت را دارد که بتوان از آن قوانین عمومی و خصوصی را انتزاع نمود. روابط کوچک و بزرگ داخلی یا خارجی این سازمان رفتاری، الله محوری است و خداوند در همه ی شبکه های ارتباطی، جلوه های فعل و قول و تقریر فاطمی حضور دارد. در کانون خانه و خانواده وی، خدا موج می زند و پروردگار عامل مهم بستگی همه ی اجزای اندیشه فاطمی است. عاملی که سبب جامعیت عمل و نظر در وجود حضرت فاطمه (س) می شود، فقط و فقط خداوند است.
اغلب شخصیت ها تنها در معدودی از سویه ها و زمینه های وجودی خود به بلوغ می رسند و از آن جا که دارای اعتدال و جامعیت نیستند، نمی توانند از معارف نظری خود در رابطه با کم و کیف انجام اعمال مدد گیرند. بنابراین، چون حیطه ی عقل نظری و عقل عملی ایشان از هم جدا است، نمی توانند معرفت کلی را با معارف جزئی درآمیزند و هرچند که در وادی اندیشه پیشتازند، لیکن در عرصه و میدان عمل توانمند نیستند؛ اما در شخصیت های متعالی، از آن جا که به اتحاد عقل عملی و عقل نظری رسیده اند، معارف جزئی در پرتو معارف کلی روشن می شود.
نوشتار حاضر درصدد است تا با بیان قوانین منتزع از سیره ی فاطمی(س) که سبب تحکیم خانواده می شود، نمادی برای تشکیل خطوط اساسی یک خانواده آرمانی ترسیم کند.
مبانی و مقدمات تحکیم خانواده در نگرش و سنت حضرت زهرا(س)
الف بینش توحیدی فاطمه (س) نسبت به خانواده
حضرت فاطمه (س) در والاترین درجات بینش توحیدی به سر می برد. این بانوی «غیب و شهود» و این ملکه ی «بود و نمود»، هر حسن مرتبتی را در سلوک خانوادگی، مرهون بینش توحیدی می دانست. زیرا چنان که اشاره شد، معرفت کلی و معرفت جزئی در گستره ی شناخت فاطمی هیچ گسستی ندارد. وجود نازنین فاطمه(س) از آن جا که تاج شهزادگی در ساحت دیدگاه توحیدی بر سر داشت، به الهام ربوی، بر تمام رمز و رازهای کدبانوگری و تدبیر منزل احاطه یافت و خود در این رابطه می فرماید: «الحمدلله الذی لم یجعلنی متحیرة فی امر من اموری»، «حمد خدایی را که مرا در هیچ یک از اموراتم متحیر و سرگردان نگذاشت.» (قیومی، 1374: ص122)
در مقام صدیقین، موحد همه حقایق را در پرتو حق مطلق ملاحظه می کند و جز یار در دیار هستی، دیّاری نمی بیند. صدق، عامل انکشاف بعضی از حقایق و کشف مغیّبات برای صدیقین است؛ چنان که حضرت یوسف(ع) در پرتو مقام صدیقیّت خویش، صور مثالی حقایق جزئی را در رویاها و منامات دریافت می فرمود و البته غیر از تعبیر خواب، بر علوم دیگری نظیر علم مملکت داری و حفظ خزاین نیز اشراف داشت. از اثرات وضعی مقام صدّیقیّت این است که صدّیق در مقام امور جزئی و شئون عالم کثرت نیز، از آگاهی های ژرف و حکمت های شگرفی برخوردار می شود.
حضرت فاطمه (س) دارای بالاترین مرتبه ی صدّیقیّت است. از این رو، وجود مبارک ایشان به «صدیقه کبری» لقب یافت. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: «هی صدیقةالکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی»، «حضرت فاطمه (س) صدیقه کبری است و عصرها و نسل های پیشین بر محور شناخت و معرفت او می گردد.» (مهاجر، 1413ق: ج1، ص65) برحسب اقتضای این مقام، ایشان در زمینه ی حکمت عملی، بیشترین اشراف را به رموز تدبیر منزل، همسرداری و تربیت فرزند داشتند و سیره ی خانوادگی ایشان نیز، آرمانی ترین آیین ها و روش ها بوده است.
یکی از بنیانی ترین و ریشه دارترین مبانی تحکیم خانواده این است که بینش زن و مرد نسبت به خانواده، بینشی توحیدی باشد. پیشینه ی ازدواج، خواستگاری، ملاک های همسرگزینی، مهر، جهاز و...، همه و همه در زندگی فاطمه (س) توحیدی است و نور الهی سراسر عناصر و شاخصه های زندگی خانوادگی حضرت (س) را می پوشاند و این پیام را در سرسرای تاریخ همه همسران، طنین انداز می نماید که رکین ترین و استوارترین عماد در استحکام زندگی خانوادگی را می بایست در عرصه ی بینش توحیدی جستجو کرد.
فاطمه(س) جز خدا را نمی دید و در همه لحظات حیات پاکش، جز خدا و رضایت وی را طلب نمی کرد. شئونات زندگی او نیز در سایه سار خدادوستی و خداپرستی، بالنده می شد. خود درباره ی احوال توحیدی و عرفانی اش می فرماید: «شغلنی عن مسئلته لذّة خدمته، لاحاجة لی غیرالنظر الی وجهه الکریم» (دشتی، 1375: ص99)، «لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی باز داشته است و حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.»
این چنین محبت خداوند، نهانی ترین لایه های دل لاهوتی فاطمه (س) را سرشار نموده بود و حب همسر و فرزند در پرتو محبت خدا برای وی تفسیر می شد؛ چنان که اصل انتخاب علی(ع) به همسری نیز، جز داعیه ی اخلاص نبود. از این رو، هنگامی که به واسطه ی انتخاب علی(ع)، در معرض طعن زنان قریش قرار گرفت، عرض حالی به خدمت حضرت رسول(ص) برد و آن گاه سر به آسمان بلند کرد؛ لبخند زد و فرمود: «رضیت بما رضی الله و رسوله»، «راضی شدم به آن چه خدا و رسول خدا(ص) به آن راضی اند.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص273) و روزی که علی(ع) از وی پرسید: چرا از رنج گرسنگی و بی طعام ماندن خانه، وی را باخبر نکرده است؛ آن بانو در پاسخ نفرمود که علی جان من از تو شرم می کنم؛ بلکه فرمود: «یا ابالحسن! انی لاستحیی من الهی ان اکلف نفسک مالا تقدر علیه»، «ای ابالحسن! من از خدای خود شرم می کنم که به تو تکلیفی کنم که تو قادر بر انجام آن نیستی.» (همان)
ب بر صواب بودن مقدمات ازدواج
یکی از علل مؤثر در تحکیم خانواده، خالی بودن پیشینه ی ازدواج و مقدمات آن از خلل و فساد است. هرچه نور خدا، نور محبت و صداقت در این پیشینه شعله ورتر باشد، امید این که این نور در سراسر زندگی مشترک زوجین تجلی کند، بیشتر است. چنان چه یکی از عوامل مهم تزلزل خانواده ها، مورد مطالعه قرار گیرد، روشن می شود که در بسیاری از ازدواج های ناموفق، مقدمات غلط و نابجایی وجود داشته که بذر سیاهی ها و کدورت ها را حتی قبل از ازدواج در زمین آن افشانده است. مروری اجمالی بر زندگی حضرت فاطمه (س) نشان می دهد که ممهّدات ازدواج ایشان در کمال تعالی و نورانیت بوده اند. در ذیل به نمونه ای از آن ها اشاره می شود:
1 رضایت زوجین نسبت به اصل ازدواج
اگر در اندیشه ی یکی از زوجین، ناخشنودی و نارضایتی از اصل ازدواج وجود داشته باشد، این عامل، تأثیرات منفی بسیاری در زندگی مشترک باقی خواهد گذاشت. هم چنین اگر این خشنودی و رضایت، رضایتی الهی نباشد، باز هم این ازدواج، ریشه ی مستحکمی نخواهد داشت. بنابراین، اگر دختری با اجبار خانواده ازدواج کند و خود تمایلی به آن نداشته باشد یا به واسطه علاقه و میل به مال، جاه و جمال مردی، همسر وی شود، در حالی که به لحاظ دین و خلق از او رضایتی ندارد، این ازدواج، ازدواج ممدوحی نمی تواند باشد و سبزی صلح و مودت در آن دیری نخواهد پایید. حضرت فاطمه (س) رضایت خود را از ازدواج با علی(ع) این گونه اعلام می فرماید: «رضیت بما رضی الله و رسوله» (دشتی، 1375: ص29)، «من به آن چه که خدا و رسول خدا(ص) راضی اند، راضی و خشنودم.»
کاوش در پهنا و ژرفای این عبارت شریف، تبیین کننده ی این حقیقت است که رضایتی که مقدمه ی ازدواج است، در صورتی سبب تحکیم خانواده خواهد بود که رضایتی الهی و خداپسندانه باشد. مفهوم عکس این قضیه شرطی نیز حجیت دارد و با قراین روایی مورد تأکید و تصریح قرار گرفته است. به تعبیر دیگر، مفهوم عکس این قضیه با منطوق کتاب و سنت، تنصیص شده است. چنان که روایات زیادی مشتمل بر این مضمون، در جوامع حدیثی وارد گردیده که اگر کسی به داعیه ی جمال و مال با کسی ازدواج کند، مال و جمال از او زایل می شود. وقتی عواملی گذرا و بی پایه، ریشه ی یک پیوند قرار گیرند، آن پیوند، با اولین باد خزانی افسرده خواهد شد؛ ولی اگر کسی تنها برای خدا و رضایت او قدم به ساحت زندگی مشترک بگذارد، این نیت الهی در تحکیم بنیان خانوادگی وی مؤثر خواهد افتاد.
2 رضایت خانواده از ازدواج
یکی دیگر از عوامل مؤثر در تحکیم خانواده این است که هر دو خانواده به ازدواج فرزندانشان راضی باشند. هرچه این رضایت به لحاظ کمی و کیفی عمیق تر باشد، این ازدواج از ضمانت و کفالت بیشتری برخوردار خواهد بود. آثار سوء ازدواج های تحمیلی، از همان نخستین طلیعه ی ازدواج نمودار می شوند. این تحمیل ها گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم اند. چنان که گاهی خانواده ها به ظاهر فرزندانشان را از ازدواج منع نمی کنند، ولی آثار نارضایتی خود را در گوشه و کنار ممهّدات ازدواج یا پس از آن نشان می دهند و این چنین زوجین به بی رغبتی خانواده های خود پی می برند و این معنا در روحیه ی زندگی مشترک آن ها (خودآگاه یا ناخودآگاه) تأثیر خواهد داشت.
زندگی حضرت فاطمه (س) از این ضمانت محکم برخوردار بود و رضایت و خشنودی پیامبر(ص) از ازدواج فاطمه (س) با علی(ع) بر هیچ کس پوشیده نبود. پیامبر(ص) در همه ی مراحل زندگی این زوج، به عنوان یک عقل مجرب، از تداوم این ازدواج حمایت می فرمودند و در رفع مشکلات ایشان می کوشیدند.
3 عدم توجه به ارزش های باطل و دروغین در مراسم ازدواج
از دیگر عوامل مؤثر در استحکام خانواده، عدم توجه به ارزش های باطل و دروغین در مقدمات ازدواج، نظیر تعیین مهریه، تهیه جهاز، برگزاری مراسم ازدواج و... است. بررسی های به عمل آمده نشان می دهد که گاه کدورت ها و مشکلات خانوادگی در همان سپیده دم زندگی مشترک به واسطه ی این برنامه ها و عدم توجه به ارزش های واقعی در طی آن ها به وجود می آید.
علی(ع) در صداق ازدواجش، همه ی داراییش را به فاطمه (س) داد؛ زیرا همه ی دارایی وی، تنها یک زره بود و ما به ازای آن تبدیل به وسایل ضروری زندگی آن دو شد. جهاز فاطمه (س) هفده قلم (چادر، مقنعه، پیراهن، حصیر، پرده، لحاف، متکا، لیوان گلین آب خوری، کوزه، کاسه گلی، آفتابه گلی، آسیاب دستی، مشک، تشت، حوله، پوست گوسفند و...) بیش نبود. در تمامی مراسم ازدواج فاطمه (س)، مستحسنات و مستحبات الهی، نورافشانی می نمودند. در مراسم
نظرات شما عزیزان:
متشکرم
برچسبها: سلامچطوریخوبی
